من از آغاز انتشار روزنامة جمهوریاسلامی در نهم خرداد ماه 1358 فعالیت خودم را شروع کردم. غلامحسین افشردی ابتدا بهعنوان خبرنگار آمد ولی در فاصلة کمی، دبیری سرویس خبر تهران را برعهده گرفت. ما آن موقع همگی روزنامهنگاران بعد از انقلاب بودیم و تجربة روزنامهنگاری نداشتیم. بنابراین، کسی که بهسرعت به موقعیت دبیری سرویسی میرسید، معلوم بود استعداد خاصی دارد. افشردی هم از همان اول معروف شده بود که آدم فعال و دارای قابلیتهای خاصی است. بههمیندلیل، سرویس خبر تهران را که مهمترین بخش روزنامه بود، به دست او دادند.
افشردی در سازماندهی شبکه خبررسانی، مدیریت و ارتباطات خوب وگستر
با دوستانم به کوهی در اطراف فرودگاه اصفهان رفته بودم که چند هواپیما با ارتفاع کم از بالای سرمان رد شدند. وقتی برگشتیم و رادیو را روشن کردیم متوجه شدیم که عراق به شهرهای ایران حمله کرده است. یک هفته در اردوگاهی خارج از شهر اصفهان آموزش جنگ شهری دیدم و 17مهر 1359 به اهواز رفتم.
یکی از همان شبهای ابتدای جنگ برای عملیات به محور کرخهنور رفتیم. چون خوب شناسایی نکرده بودیم نتوانستیم با عراقیها درگیر شویم. صبح متوجه شدیم در محاصرۀ عراقیها هستیم. دو ماشین بیشتر نداشتیم. نیروها که به حمیدیه بازگشتند چند نفر داوطلب شدیم تا ماشینها را به عقب برگردانیم. وقتی از کرخه عبور کردیم و میخواستیم ماشینها را جابهج
من اولین بار حسن باقری را در ستاد مرکزی سپاه دیدم. آنموقع من در عملیات ستاد مرکزی سپاه بودم. اوایل سال 60 بود. من قبل از آن در منطقة غرب و سرپلذهاب بودم. ایشان با شهید کلاهدوز به تهران آمده بود. آن دو داشتند در محوطه قدم میزدند و صحبت میکردند. شهید کلاهدوز آن موقع قائممقام سپاه و آقای عباس دوزدوزانی فرمانده بود. از یکی از بچهها پرسیدم: "اینکه با آقای کلاهدوز راه میرود کیست؟"
گفت: "او حسن باقری است."
یک تسبیح دانه درشتی دستش بود. با جثهای لاغر که لباس سپاه قدری برایش گشاد بود. بعد که به جنوب رفتم او را در گلف دیدم و با همدیگر بیشتر آشنا شدیم. به&z
از 17-16 سالگی رانندگی میکرد. من رفته بودم تبریز خانه فامیلمان. افشردی هم با چند تا از بچهها آمدند. به یکی از فامیلهایمان در تبریز گفت: «با هم برویم.»
او گفت: «نه، ما تند میرویم.»
غلامحسین گفت: «اگر تند میروید، من نمیآیم، شما بروید!»
آنها 30-20 کیلومتر رفته بودند که افشردی ماشین را بست به گاز. در عرض چند دقیقه آنها را گرفت و جا گذاشتشان. در رانندگی خیلی تبحر داشت و قوی بود. دست به فرمانش عالی بود.
قبل از عملیات ثامنالائمه جلسهای در ستاد اروند و ستاد لشکر 77 بود تا آخرین هماهنگیهای مربوط به عملیات انجام بشود. در آن جلسه فرماندهان سپاه، یوسف کلاهدوز بهعنوان سرپرست سپاه، وزیر دفاع، نمایندة حضرت امام(ره)، فرماندة نیروی زمینی ارتش و آقای رحیم صفوی که در آن مقطع فرماندة عملیات جنوب بودند و تقریباً همۀ مسؤولین ارتش و سپاه در ارتباط با عملیات حضور داشتند. ابتدا مسؤول اطلاعات لشکر77 که یک سرهنگ بود گزارشی از وضع اطلاعات دشمن ارایه داد. او تقریباً سن بالایی هم داشت و در بحث کاملاً ورزیده و دارای تجربۀ آموزشی بالایی بود. جلسه روال خودش را طی کرد و نوبت به گزارش برادران سپاه رسید، واقعیت این بود که بعضی از عزیزان ما روی توا