حسن باقری نیروهای داوطلب بسیج را مهمترین سرمایه جنگ میدانست و به ما سفارش آنها را میکرد. که در نحوه بکارگیری، سازماندهی و آموزش بسیجیها دقت کافی داشته باشید.
شاید در همان جلسه اول و دوم بود که ما واقعاً همدیگر را جذب کردیم و همکاریمان را با هم خیلی صمیمانه شروع کردیم.
حسن باقری هم از نظر فکری بسیار خوب و پخته بود و هم به نظر میرسید و بعد از آن هم به من ثابت شد که آدم شجاع و جسوری است و هم اینکه با بچهها یک صمیمیت ویژهای داشت. به طریقی کاشف همه بچههای فرمانده لشکر قدیمی شهید حسن باقری بود بدون استثناء، غیر از یکی دو نفری که در جبهههای مختلف مسؤولیت داشتند، عموماً شهید [حسن] باقری کاشف آنها بود و کسانی که مسؤول جبهههای مختلف بودند ایشان آنها را به سازمان رزم سپاه آورد.
در اخلاص، ایمان، تدبیر، هوش، تعادل، توکل، سواد نظامی، فرماندهی و ... برادر حسن باقری به گونهای بود که در بین اکثر برادران همرزم میدرخشید و بعد از رفتنش احساس کردم سنگینترین لحظات عمرم را میگذارنم مخصوصاً از نظر انس و الفتی که با ایشان داشتم.
من شهید حسن باقری را قبل از جنگ میشناختم. یک روز مقام معظم رهبری تماس گرفتند و گفتند یک پسر با استعداد است میآید و میخواهد در سپاه کار کند. آنموقع من مسؤول اطلاعات سپاه بودم. ایشان بهعنوان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی پیش من آمدند. ما آنموقع به شدت درگیر مبارزه با گروههایی مثل فرقان بودیم، هنوز منافقین وارد حرکت مسلحانه نشده بودند و حوادث دیگری نیز در جریان بود. بههمین دلیل به دنبال نیروهای با استعداد میگشتیم.