سهشنبه 4 فروردين 1360
صبح با [ غلامعلی ] رشيد رفتيم فارسيات و شمريه. آب باز شده بود. يكي در امتداد جاده و يكي هم بهطرف شمريه. برگشتيم رفتيم لشكر 92 كه [ غلامرضا ] قاسمي نبود و موكول بهعصر شد. ساعت هشت شب مجدداً رفتيم كه [ غلامرضا ] قاسمي نبود. شب رفتيم، [ سیدعبدالکریم ] موسوياردبيلي در جلسه صحبت ميكرد. آقاي [ سیدحسن ] طاهري [ خرمآبادی ] امامجمعه هم بود. قرار شد برادر رحيم [ صفوی ] راجع بهمسایل نظامي صحبت كند. من سفارش كردم طوري صحبت نكند كه شنوندگان نسبت بهوضع آبادان مطمئن باشند. همينطور هم شد. بحث كردند و امامجمعه اهواز [ سیدحسین طاهريخرمآبادی ] گفت من حاضرم که برويم پيشنهاد كنيم، يا روي آبادان كار كنند يا فرماندهي آن قسمت را بهسپاه واگذار كنند. [ سیدعبدالکریم ] موسوياردبيلي گفت اگر طرحي باشد، من حاضرم به امام بگويم كه ايشان سفارش كنند و بهتر پيگيري شود.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد