رسول یاحی[1]:
در سال 1359 بهعنوان فرماندة کردستان منصوب شدم. هر دوـ سه ماه یک بار به جنوب میرفتم و برادر باقری را میدیدم. آقای احمد غلامپور فرماندة سپاه سوسنگرد و آقای عزیز جعفری مسؤولیت عملیات را بهعهده داشت. همانطور که حسن باقری نسبت به بعضی افراد نظر خاصی داشت، من نیز احساس کردم برادر جعفری نیروی توانمند و لایقی است. ویژگی که برادر باقری را نسبت به بقیه متمایز میکرد این بود که تفکر نظامی داشت. برادر غلامعلی رشید هم مثل حسن باقری به مسایل تاکتیکی وارد بود. آن زمان هیچگونه مرکز آموزشی برای نیروهای بسیج و مردمی نبود، سپاه هم سازماندهی نشده بود. بنابراین تعدادی کلاسهای آموزشی گذاشتند. برادر حسن در گلف جلسات آموزشی برای فرماندهان تشکیل میداد. یادم هست حدود 8 نفر در اتاق مینشستیم و حسن باقری استاد ما بود. جزوهای نبود ولی او با اینکه هیچگونه آموزش نظامی ندیده بود از نبوغ نظامیِ ذاتی که داشت استفاده میکرد. خلاق بود و اعتمادبهنفس بالایی داشت. حسن باقری لحن صریح و قاطعی داشت. باانگیزه و پرتحرک بود.کسی نبود که در سنگر منتظر بنشیند تا برایش خبر بیاورند، بلکه خودش همپای نیروهای شناسایی بود.
یادم هست قبل از عملیات فتحالمبین مجدداً به جبهة جنوب رفتم. بههمراه حسن باقری، محسن رضایی، رحیم صفوی و چند نفر دیگر برای شناسایی به تنگة ذلیجان رفتیم. محوریت و راهنمای این حرکت حسن باقری بود و همه را توجیه میکرد. بیان خوبی داشت. فرماندهان او را قبول داشتند. خیلی متین و صبور بود. زمانیکه بچهها بر اثر فشار کاری بدخلقی میکردند و گاه بحرانهای جنگ آنها را کلافه میکرد، حسن خیلی متین و صبور بود. من هیچوقت از او تندی ندیدم. دانش و دانایی او را خیلی دوست داشتم. وقتی وارد جلسه میشد اطلاعات تاکتیکی و عملیاتیاش در میان فرماندهان از همه بیشتر بود.
آن زمان، ابتدا به کسی حکم مسؤولیت نمیدادند، بلکه خودشان در بین جمع برگزیده میشدند. مثلاً نیروهای اصفهان حاجحسین خرازی و نیروهای شیراز آقای جعفر اسدی را برگزیدند. نحوه انتخاب هم فرق داشت. مثلاً تعدادی از شهرشان با یک مینیبوس حرکت میکردند، وقتی داخل مینیبوس یک نفر پیدا میشد که از همه کنجکاوتر یا شلوغتر بود، ناخودآگاه او را بهعنوان مسؤول انتخاب میکردند. یا مثلاً جایی پیاده میشدند که غذا بخورند، یکی از آنها سفارش غذا را پیگیری میکرد یا سفره را پهن میکرد و همین که حالت لیدری را در وجود خودش بروز میداد باعث میشد که بقیه به او تکیه کنند و او را بهعنوان نمایندة خودشان بپذیرند. اگر از آقای مرتضی قربانی بپرسید که چگونه فرمانده شدی؟ همانطور که خودش یک بار تعریف میکرد، این بوده که در مسایل خیلی دخالت و پیگیری میکرده و رفتار فعالی از خودش نشان داده و باعث شده که دیگران او را انتخاب کنند. حسن باقری هم بر حسب ضرورت و موقعیت زمانی و مکانی مورد توجه قرار گرفت و بالا رفت.
وقتی قرار شد که سازمان رزم را گسترش دهیم یکی از اصلیترین نیاز، انتخاب فرمانده بود. فرمانده هم به آن صورت نداشتیم. حسن فضا را تبدیل به فرصت و از آن استفاده میکرد. در سپاه فضایی بود که اگر کسی ابتکار و خلاقیت از خودش نشان میداد، میتوانست تا ردة فرماندهی پیشرفت کند.
[1]ـ رسول یاحی بهسال 1336 در اصفهان بهدنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهعضویت سپاه در آمد. اردیبهشت 1359 بهعنوان جانشین و شهریور 1360 فرماندهی سپاه کردستان را بر عهده گرفت. یاحی باحضور در تیپهای 25 کربلا در عملیات فتحالمبین شرکت کرد. از مرداد 61 تا 62 فرماندة عملیات منطقة 6 سپاه کشور بود. پس از آن، مسؤولیت نیروی دریایی سپاه و فرماندهی قرارگاه نوح را پذیرفت و در سال1364 به سمت مسؤول واحد دریایی نیروی زمینی سپاه منصوب شد. رسول یاحی از سال 1366 تا 1381 در مسؤولیتهایی چون جانشین معاونت عملیات سپاه، فرماندة آموزش نیروی زمینی سپاه، مشاور فرماندة کل سپاه و مشاور امور دفاعی دبیرخانة مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام وظیفه کرد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد