شهید

شهید باقری

شهید حسن باقری

حسن باقری

سردار

پایگاه نشر آثار,دفاع مقدس

فرمانده

اطلاعات عملیات

موسسه شهید حسن باقری

غلامحسین افشردی

یادداشت های شهید حسن باقری
نرم افزار چندرسانه ای معجزه انقلاب
مستند آخرین روزهای زمستان
کتاب روزنوشت
کتاب یادداشت ها
عملیات والفجر مقدماتی
عملیات مولای متقیان
یادگاری
  • باید به خود جرأت داد .... ... شهید حسن باقری
  • برادران علی‌الخصوص فرماندهان مسئول توجه داشته باشندکه کنترل زبان خود را در دست گیرند تا لازم نشده است مطلبی را نگ ... شهید حسن باقری
  • هرگز نباید به دشمن آسایش فکری داد تا بتواند طرح‌ریزی کند؛ باید متکی به تخریب ابتکار عمل دشمن قبل از وقوع هر حمله& ... شهید حسن باقری
  • فرماندهان با برنامه‌ریزی صحیح اوقاتی را برای سخنرانی و صحبت کردن برای نیروهای خود اختصاص بدهند تا حجت را تمام کرد ... شهید حسن باقری
  • یکی از بزرگ‌ترین اشکالات که در کار ما وجود دارد این است که فرماندهان کمتر با افراد و نیروهای خود تماس می‌گیر ... شهید حسن باقری
  • بی‌تعارف بگویم؛ آن نیرویی که نمازش را اول وقت نمی‌خواند، خوب هم نمی‌تواند بجنگد. ... شهید حسن باقری
  • شکست وقتی است که ما وظیفه‌مان را انجام ندهیم. ... شهید حسن باقری
  • اگر شهید نشویم هیچ جوابی نداریم که در روز قیامت بدهیم. ... شهید حسن باقری
  • مگر نه این بود که وقتی در صحنه جنگ از حضرت علی‌ابن‌ ابیطالب مسأله نماز می‌پرسند جواب می‌دهد و در ا ... شهید حسن باقری
  • تا زمانی که این بانگ الله‌اکبر هست مبارزه هم هست، تا زمانی که ظلمتی هست تا زمانی که کفر هست مبارزه هم هست شکلش فر ... شهید حسن باقری
در محاصره تانک ها
ابوالقاسم عسگری

ابوالقاسم عسگری:

در سنگر ستاد فرماندهی لشکر 7 ولی‌عصر(عج) بودم. شنیدم یکی از فرمانده‌ گردان‌های ما می‌گوید: "ما در محاصرة تانک‌ها هستیم."

اسمش یادم نیست، به زبان دزفولی صحبت می‌کرد؛ کلولی، خضریان و یا فضیلت‌پور بود.[1] در بیسیم دادوقال می‌کرد. رئوفی به او گفت: "صبر کن، به تو می‌گویم چه‌کار کنی."

در قرارگاه تیپ، یکی از معاودین عراقی با چند بیسیم بود که موج‌یابی و شنود می‌کرد و اطلاعات را به رئوفی می‌داد. آقای رئوفی او را صدا کرد و گفت که چنین داستانی داریم چه‌کار می‌توانی برای ما بکنی؟ او شنود کرد و گفت که فرماندة این یگان عراق، فلانی است، من می‌توانم با فرمانده‌شان صحبت کنم. رئوفی گفت: "خب صحبت کن و بگو عقب‌نشینی کنند."

روی بیسیم او رفت و با همان لحن و لهجة عراقی با فرماندة زرهی عراق صحبت کرد و گفت: "وضعیت و مهمات‌تان چه‌طور است؟ اگر وضعیت شما خوب نیست، فعلاً عقب برگردید."

عراقی‌ها هم که می‌ترسیدند، از خداخواسته، منتظر فرمان عقب‌نشینی بودند. در این بین فرماندة گردان به رئوفی گفت: "همه‌شان دارند برمی‌گردند."

رئوفی گفت: "حالا با آر.پی.‌جی دنبال‌شان بیفتید."

 

 

[1]ـ آقای کلولی در روایت قبل، این ماجرا را بیان کردند.

کلمات کلیدی :
شهید حسن باقری-موسسه شهید حس باقری-ابوالقاسم عسگری

- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

پایگاه نشر آثار شهید حسن باقری
  • فیلم

    یک انتخاب سخت

  • عکس

    باید دشمن را شناخت

  • صوت

    عشق اینجاست

حسن باقری به دلیل این‌که در محورهای مختلف اطلاعات‌ عملیات داشت اطلاعات را جمع‌بندی خوبی کرده بود و ارائه داد. حسن باقری یک گزارش شسته، رفته و کامل و دقیق نسبت به خطوط خودی و دشمن ارائه ... ادامه مطلب ...
حسن باقری به صورت سریع وارد سپاه شد و رفت یک حرکتی کرد. حرکت تندی که همان‌جا مشخص شد که این برادر یک آدم پر‌جوش و خروش است و خیلی دنبال مسائل می‌رود. ادامه مطلب ...