حسین اسحاقی[1]:
من با حسن باقری در آذرماه سال 1359 در جلسۀ اطلاعاتعملیات گلف آشنا شدم. قبلازآن، وصف او را شنیده بودم. چون برادرم علی بهعنوان مسئول ما در جلسات حضور پیدا میکرد. آن روز به اتفاق برادرم، حمید معینیان، علی حسینی، مهدی زینالدین، آقای واعظی که طلبة جوانی بودند و آقای مهدی صابونی در آن جلسه حضور داشتیم. سر من پایین بود. وقتی حسن باقری شروع به صحبت کرد، یکدفعه سرم را بالا آوردم و از صدای بسیار مردانهاش تعجب کردم. طرز صحبت، تُن صدایش، استفاده از جملات و عبارات زیبا و حرفهای تخصصیاش در مورد اطلاعاتعملیات، در همان جلسۀ اول مرا مجذوب کرد. من ماتومبهوت، به ایشان زل زده بودم. حسن باقری در آن جلسه توجه خاصی به راهاندازی اطلاعاتعملیات در تمام محورهای جنوب داشت. اعتقاد داشت که باید نگاه ما به اطلاعاتعملیات با بقیۀ افراد متفاوت باشد. ادارهکننده و کنترلکنندۀ اصلی جلسه خودش بود. بایدها و نبایدها توسط او مطرح میشد.
وظیفۀ من شناسایی غرب کارون از پایین فارسیات تا محمدیه بود. عراقیها در آن منطقه حضور داشتند. موتورم را با قایق بهآنطرف رودخانۀ کارون میبردم و با آن، کل منطقه را دور میزدم و شناسایی میکردم. تقریباً این کار هرروز من بود.
[1]- آقای حسین اسحاقی مانند برادرش علی، دوران کودکی و نوجوانی را در کاظمین عراق گذراند و در سال 1348 همراه خانواده اش به اصفهان بازگشت. او نیز با تشکیل سپاه در سال 1358 وارد این نهاد شد. تا شروع جنگ در سیستان و بلوچستان بود و یک ماه پس از جنگ، همراه با نیروهای سپاه اصفهان به جبهه دارخوین رفت
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد