جمعه 2 بهمن 1360
صبح با [ علی ] فضلي راجع بهمرخصي همه بچهها صحبت كردم. پس از آن جلسهاي با مسؤولين روابط عمومي شهرستانهاي منطقه 4(از ساعت ده تا يازدهوچهل دقيقه). ظهر ناهار بهمنزل [ حمید ] معينيان رفتيم. بعدازظهر سمينار مسؤولين تداركات مناطق بود كه يك ساعت و نيم برايشان صحبت كردم. عصر بهدانشگاه رفتيم، براي پيدا كردن جا جهت مرتضي صفار. وقتي برگشتم، [ مرتضی ] مرتضايي و [ سیدسعید ] مرتاض به دزفول تلفن زده بودند. با [ غلامعلی ] رشيد تماس گرفتم. عصباني بود. قرار شد تا دوشنبه در مرخصي بماند. با علي [ شمخانی ] راجع به صادق صحبت كردم. گفت در حد فرمانده گردان به او كار بدهيد و حقوق هم بدهيد ولي وضع سپاهي بودنش معلوم نيست.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد