شنبه 16 مرداد 1361
شب [ قرارگاه ] كربلا بوديم. قبل از ظهر رفتم آشپزخانه را ديدم. شام كه بهبچهها نميدهند و پنج روز در ناهار گوشت ميدهند كه هر وعده سی تا چهل گرم است. جايشان نيز اطرافش باز بود و خاك ميآمد. وضع خيلي نامناسب بود.
ظهر برادر محسن [ رضایی ] آمد. راجع بهديدارش با امام گفت: وقتي وارد شدم، قبل از اينكه بنشينم، امام گفتند كه دل ما آنجا پيش شماست و بسيار سرحال هم بود. همه آمار شهدا و مجروحين را نيز بهامام گفتم.
در شوراي عالي دفاع اول طرح [ قاسمعلی ] ظهيرنژاد كه دو فلش داشت، يكي از سمت هور و ديگر از كناره اروند مورد قبول واقع شده بود. با توضيح سرهنگ [ علی صیاد ] شيرازي و برادر محسن [ رضایی ] موضوع رد شده بود و همه قبول كرده بودند كه بهترين راه همين راهي بود كه انجام شده است. ساعت پانزده جلسه با لشكرهاي سپاه بود [ تا ] بعد از نماز مغرب و عشاء.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد