شنبه 6 شهريور 1361
صبح براي بقيه نيروهاي عاشورا صحبت كردم. بعد رفتم قرارگاه كربلا. ساعت يازدهونیم رفتم قرارگاه خودمان و بعد از نماز برگشتم قرارگاه كربلا. بعد از تماس با تهران، با مجيد بقايي رفتيم فرودگاه و با [ هواپیمای ] توربو شركت آسمان رفتيم اصفهان، بعد هم تهران. نماز مغرب رفتيم منزل برادر رحيم [ صفوی ]. شب براي شام رفتم منزل آقاي [ علی صیاد ] شيرازي و سپس رفتيم جلسه با برادر محسن [ رضایی ] و [ علی ] شمخاني و رضا سيف [ سیفاللهی ]. مطالب پراكنده مطرح شد. من دويست نفر را مطرح كردم كه هيچكس قبول نكرد. محسن [ رضایی ] مسأله عمليات در محور ميانه را مطرح كرد. عكسهايي كه پيش محسن [ رضایی ] مانده بود، گرفتيم كه فيلمهايش ماند. آخر شب رفتم خانه. بابا خيلي ناراحت بود و گريه كرد. بنايي ميكردند.
[ در حاشيه سالشمار آمده است: ] عصر تهران.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد