اول سپتامبر 1982 / چهارشنبه 10 شهريور 1361
از صبح رفتيم كه با دوربينها عكس بگيريم. هوا ديد كافي نداشت. البته عكس گرفتيم. بهنظر خود من لنز جديد دقت كافي نداشت. بعد خط را بازديد كرديم. رفتيم قرارگاه نصر و دادستان قرارگاه را ديدم. قدري صحبت كرديم. ساعت يازدهوسي دقيقه رفتم قرارگاه كربلا. عصر در تيپ امام رضا(ع) با تعدادي از برادراني كه پايان مأموريت داشتند، صحبت كردم كه بايد دایمي كار كنيد. خيلي مسأله داشتند كه نميشد در كوتاهمدت برطرف كرد. شب رفتم منزل برادر [ غلامعلی ] رشيد و رحيم [ صفوی ] مطالب جديد را مطرح كرد. شب رفتم منزل. حالم خوب نبود. محمدحسين [ باقری ] رفت تهران، با مرتضي صفار كه گزارش را به محسن [ رضایی ] بدهند.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد