يكشنبه 13 ارديبهشت 1360
صبح حمام و اصلاح رفتم. بعد رفتم ستاد. يك نفر از شيراز بهنام [ محمود ] رهنما آمده بود براي چگونگي شهادت [ علی ] عباسي كه ساك وي را به او دادم. با داود كريمي قدري صحبت كردم. ابوشريف بين دو نماز جريان بازيدراز را توضيح داد. گفت كه حدود سه گردان سپاه تهران و بابل و تعدادي از ارتش شركت داشتند و قبلاً براي شناسايي از منطقه فيلمبرداري كرده بودند، روي آن كار كرده بودند و بهوسيله لنز بلند فيلم و اسلايد هم گرفته بودند. از قبل قدري مهمات برده بودند بالاي ارتفاعات ذخيره كرده بودند. بهاحتمال قوي نيروي پياده عراق حدود يك لشكر پياده بوده كه تعداد زيادي اسير ميشوند ولي قدرت تخليه زياد نبوده و اسرا را لخت كرده بودند كه فرار نكنند. يك بار هم از بين اسرا تيراندازي ميكنند كه آنها هم اسرا را ميكشند.
در مجموع از سپاه 30 شهيد، 145 مجروح و از بسيج 15 شهيد، 45 مجروح و از ارتش 30 شهيد و 243 مجروح و حدود 1000 كشته عراقي و 570 اسير تخليه شده است. سه ميگ زده شده و دو هليكوپتر و حدود يكصد تانك. عراق يك بار با 60 تانك و بار دوم با 200 تانك سعي ميكند سرپل را دور بزند كه نميتواند و [ علیاکبر ] شيرودي در همين جريان بهوسيله كاليبر50 كه بهكتفش ميخورد و سقوط ميكند، شهيد ميشود. الان[ قلههای ] 1150 و 1100 را عراقيها پس گرفتهاند. هشت بار پاتك شده است.
عصر رفتم بهديدن ابراهيم خدادي كه [ سیداحمد ] نبوي اعزام نيروي سوسنگرد را هم ديدم. شب رفتم منزل محمد [ شیرازینیا ].
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد