دوشنبه 26 مهر 1361
صبح رفتم عمه را ديدم. بعد محسن [ رضایی ] براي برادران سپاه تبريز و منطقه [ 5 ] صحبت كرد. بعد رفتيم ستاد منطقه، طرح پدافندي بصره و عمليات آينده را برايش گفتم. طرح پايين را تصويب كرد كه به [ علیرضا ] ملكزاده گفتم طرح را امضاء كند. محسن [ رضایی ] از صبح مريض بود. ظهر به اروميه رفتيم و وضعيت مسجد نماز جمعه و منزل آقای [ غلامرضا ] حسني را ديديم. عصر با اصرار زياد كه زبان سست شده بود، برگشتيم. تلفني با رحيم [ صفوی ] صحبت كردم و تقريباً تمامي مسایل را برايش گفتم. شب هم جلسه بود، با فرماندهان پايگاههاي منطقه 5 راجع بهوضع منزل و محل نماز جمعه كه اوضاع بسيار خراب بود. بعضي ميگفتند خيلي از مطالب بهگوش ما هم نخورده است. شب محسن [ رضایی ] مريض بود. شب رفتم منزل [ اللهوردی(بیکآقا) ] جورابچي و فردا صبح بهديدن عمه رفتم.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد