اول محرم 1403 / سهشنبه 27 مهر 1361
صبح رفتم سپاه و با برادر محسن [ رضایی ] نيم ساعت صحبت كردم. تقريباً مطالبي كه بايد گفته ميشد، گفتم. بعد رفتيم فرودگاه. هوا خيلي ابري بود و موقع بلند شدن از داخل ابرها گذشتيم. رفتيم نوشهر. برادر محسن [ رضایی ] پياده شد. در فرودگاه نوشهر حدود هفتـ هشت [ هواپیمای ] فرندشيب بود. بعد رفتيم دزفول. حدود ظهر بود، رسيديم دزفول و رفتيم سپاه. ناهار رفتم منزل برادر [ غلامعلی ] رشيد و صحبت كرديم. مشهد نرفته بود. قرار شد با رحيم [ صفوی ] تلفني تماس بگيرد. [ غلامعلی ] رشيد مطرح ميكرد كه در ارگانها اين جو وجود دارد كه ركود جنگ باعثش سپاه و ارتش و سران آنها هستند. عصر در عينخوش جلسه داشتيم كه سرهنگ [ علی صیاد ] شيرازي هم آمد و جلسه تا نيمههاي شب ادامه داشت. ابتدا جلسه مشترك سپاه و ارتش بود و بعد جلسه توپخانه و مهندسي و جلسه خودمان با سرهنگ [ علی صیاد ] شيرازي و [ علیاکبر موسوی ] قويدل و [ منوچهر ] دژكام. شب رفتيم اهواز.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد