(اهواز) 30/9/1359
از صبح زود بولتن روز را نوشتم و بهاتفاق آقای [احمد] جنتی و آقای [سیدمحمدعلی] موسویجزایری رفتیم سپاه حمیدیه را بازدید کردند.
در راه کمی از مشکلات سپاه در رابطه با ارتش گفتم. بعد هم در عملیات سپاه، فرمانده سپاه [حمیدیه] چگونگی دفاع پاسداران را در مرز توضیح داد و از شهادت برادران گفت و اینکه ما از اسلام دفاع میکنیم و اگر اسلحه هم نداشته باشیم، از پا نخواهیم نشست و درباره مشکلات خطوط سیاسی هم، چون امام فرمودهاند سکوت کنید، ما هم پیرو امام هستیم و هیچ حرفی نخواهیم زد.
سپس حجتالاسلام [احمد] جنتی که دیروز از مواضع تیپ یک لشکر 92 بازدید کرده بود، گفت که این چه فرقی است، هر وقت به بازدید از نیروهای ارتش میرویم، خواستهها روی غذا، امکانات راحتی، مرخصی و تلفن کردن و این حرفها دور میزند و وقتی نزد برادران پاسدار میآییم، سخن از کمبود جنگافزار برای حمله بهدشمن و دفاع از اسلام است و واقعاً معنی سخن امام امت اینجا پدیدار میشود که اگر سپاه نبود، کشور نبود. سپس ایشان سفارش کرد که سعی کنید با ارتش درگیر نشوید، زیرا که مرحله حساسی است و این را هم بدانید که ارتش ما هنوز شاهنشاهی است، یک قشری از آن انقلاب را قبول کردهاند ولی بر عدهای از آنها انقلاب تحمیل شده است.
فرمانده سپاه [حمیدیه] مقداری از فداکاریها گفت و چون دیر میشد، ساعت دهونیم از سپاه حمیدیه خارج شدیم. رفتیم سوسنگرد. بین راه وقتی از پاسگاه فرماندهی تیپ 2 [لشکر 92 زرهی] رد میشدیم، چند تا توپ زدند که نخورد. در سوسنگرد قبل از اینکه بهسپاه برویم، بردم بازار را نشان دادم و آن تانکی که در صد متری مسجد جامع زده بودند. آقای [سیدمحمدعلی موسوی] جزایری میگفت من باور نمیکردم که سوسنگرد را اینقدر خراب کرده باشند. سپس رفتیم سپاه و قدری جریان محاصره سوسنگرد را برایشان تعریف کردند.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد