شهید

شهید باقری

شهید حسن باقری

حسن باقری

سردار

پایگاه نشر آثار,دفاع مقدس

فرمانده

اطلاعات عملیات

موسسه شهید حسن باقری

غلامحسین افشردی

یادداشت های شهید حسن باقری
نرم افزار چندرسانه ای معجزه انقلاب
مستند آخرین روزهای زمستان
کتاب روزنوشت
کتاب یادداشت ها
عملیات والفجر مقدماتی
عملیات مولای متقیان
یادگاری
  • باید به خود جرأت داد .... ... شهید حسن باقری
  • برادران علی‌الخصوص فرماندهان مسئول توجه داشته باشندکه کنترل زبان خود را در دست گیرند تا لازم نشده است مطلبی را نگ ... شهید حسن باقری
  • هرگز نباید به دشمن آسایش فکری داد تا بتواند طرح‌ریزی کند؛ باید متکی به تخریب ابتکار عمل دشمن قبل از وقوع هر حمله& ... شهید حسن باقری
  • فرماندهان با برنامه‌ریزی صحیح اوقاتی را برای سخنرانی و صحبت کردن برای نیروهای خود اختصاص بدهند تا حجت را تمام کرد ... شهید حسن باقری
  • یکی از بزرگ‌ترین اشکالات که در کار ما وجود دارد این است که فرماندهان کمتر با افراد و نیروهای خود تماس می‌گیر ... شهید حسن باقری
  • بی‌تعارف بگویم؛ آن نیرویی که نمازش را اول وقت نمی‌خواند، خوب هم نمی‌تواند بجنگد. ... شهید حسن باقری
  • شکست وقتی است که ما وظیفه‌مان را انجام ندهیم. ... شهید حسن باقری
  • اگر شهید نشویم هیچ جوابی نداریم که در روز قیامت بدهیم. ... شهید حسن باقری
  • مگر نه این بود که وقتی در صحنه جنگ از حضرت علی‌ابن‌ ابیطالب مسأله نماز می‌پرسند جواب می‌دهد و در ا ... شهید حسن باقری
  • تا زمانی که این بانگ الله‌اکبر هست مبارزه هم هست، تا زمانی که ظلمتی هست تا زمانی که کفر هست مبارزه هم هست شکلش فر ... شهید حسن باقری
تاریخ : 1 - اسفند - 1359

سوسنگرد حماسه‌ای از آغاز نبرد کفر و اسلام

سوسنگرد شهری است کوچک در 60 کیلومتری غرب اهواز که این اواخر نام آن را به دشت‌آزادگان نیز تغییر داده‌اند. این شهر از لحاظ سوق‌الجیشی دارای اهمیت زیادی است. فاصله آن تا مرز حدود چهل کیلومتر است که پس از گذشتن از چند روستا و بخش نسبتاً معـروف بسـتان، به‌پاسگاه مرزی سـوبله می‌رسیم. محـور سوبله‌ـ‌ ‌بستان‌ـ سوسنگرد یکی از معابر نفوذی عراق در جنگ تحمیلی اخیر عراق بوده است.

حمله زمینی عراق در این محور همچون محور شلمچه‌ـ خونین‌شهر به‌وسیله نیروهای زرهی، چند روز قبل از بمباران سراسری ایران آغاز شد. در نیمه دوم شهریور نیروهای انتظامی ما از قبیل ژاندارمری و سپاه و پاسگاه‌های مرزی مانند رشیدیه درگیر بوده‌اند.

نگاشتن تاریخچه کلی سوسنگرد از آغاز جنگ تا کنون (پس از گذشتن از شش ماه) امری مشکل است. به‌خصوص اگر انسان خواسته باشد رعایت در امانت انتقال وقایع را کرده باشد، به‌همراه دیگر محدودیت‌هایی که این نگاشتن دارد. بدین مفهوم که اگر قرار بود این سطور بعد از جنگ نگاشته شود، آسوده‌تر بود تا در حین کشمکش‌های ادامه‌دار رقم زده شود. دشمن از تک‌‌تک کلمات ما می‌تواند روش حمله، استعداد و ظرفیت نیروهای ما را دریابد و با آگاهی‌هایی که از چگونگی پیشروی‌ها و شکست‌های خود دارد، به‌نقد آن‌ها بنشیند و از نقاط ضعف به‌قوت برسد. ما سعی کرده‌ایم (به‌علت این‌که این نوشتار در سطح وسیعی پخش خواهد شد) تا حدودی به‌طور کلی به حوادث بپردازیم و در صورت امکان، نمونه‌هایی از دیگر نقاط درگیر جنگ نیز در آن وارد کنیم. اما از سویی لازم است که این صحنه‌ها به‌صورتی در دسترس عموم بماند تا هم از رشادت، جانبازی و شهادت‌ها آگاه و زنده‌یاد باشند و هم بتوان نقاط ضعف و کمبودها را جبران کرد.

از لحاظ جغرافیای انسانی، نود درصد جمعیت منطقه دشت‌آزادگان عرب و اکثریت آن‌ها روستانشین هستند. حتی شهر سوسنگرد دارای نام عربی خفاجیه نیز هست. بیشتر اهالی به‌صورت عشیره‌ای هستند. به‌همین علت روابط و علایقی با اهالی مرزی عراق در آن منطقه داشته‌اند و رفت‌و‌آمد (هر چند که کنترل می‌شده) انجام می‌گرفته است. این اشتراک زبان عشایر در دو سوی مرز، از جهتی منطقه را آسیب‌پذیر می‌کرد اما از سویی دیگر عامل مهمی در صدور انقلاب و انتقال آرمان‌هایی بود که برادران و خواهران اسلامی ما در اثر پیروزی انقلاب اسلامی ایران بدان رسیده بودند. درصد آن هم بستگی به‌میزان سرمایه‌گذاری فرهنگی و کار اسلامی ما در گذشته داشته است.

رژیم مزدور عراق نیز برای توطئه کردن دقیقاً به‌دنبال همین مسیر بوده است. یعنی افراد مزدوری را با لباس و زبان محلی به‌داخل ایران عبور دادن و نفوذ در مردم عادی و سپس ایجاد اغتشاش‌های موضعی و محلی با بزرگ کردن سیستم‌های تبلیغاتی غربی و به‌خصوص آمریکایی. البته در این راه بهترین مستمسک، محدودیت‌های اجتماعی و کمبودهای مادی و رفاهی می‌تواند باشد تا افراد ساده‌لوح را رودرروی رژیم جمهوری ‌اسلامی قرار دهند. غافل از این‌که تمام این زمینه‌های فقر مادی و معنوی این خطه و دیگر نقاط کشور بزرگ‌ترین میراث شوم رژیم آمریکایی شاه می‌باشد. اگر برای جبران این کمبودها برخورد صحیح و درازمدت نشود، نه تنها تأمین کوتاه‌مدت احتیاج مردم، ضربه مهم اقتصادی برای دولت است بلکه به‌علت نبودن زمینه‌های تولید کافی، مواد اولیه غذایی و صنایع مادر در داخل، کشور را هر چه بیشتر به ممالک خارجی به‌خصوص ابرقدرت‌ها وابسته خواهد کرد.

از سویی با این‌که اطلاعات کافی از چند‌و‌چون فعالیت ضد‌‌انقلاب در منطقه می‌رسید، به‌علت مشکلات زیاد، برنامه‌ریزی منظمی در برخورد با این عوامل نشد و تعدادی از آن‌ها به‌طور پنهان اجازه عمل پیدا کردند. حتی از عراق اسلحه وارد کرده و در منطقه پخش کردند. با همۀ توطئه‌هایی که آمریکا به‌وسیله رژیم بغداد در این منطقه مرزی انجام ‌داد، در مجموع نتوانسته بود برآورد صحیحی از علاقه، ایمان و پایداری عشایر عرب منطقه نسبت به رژیم جمهوری اسلامی داشته باشد.

لذا صدام امیدوار بود که اگر به ایران حمله کند، توسط افراد مرزنشین حمایت شود و بتواند عربستان آزاد را تشکیل دهد و خود نیز قائد آن شود. اما بنا به آن مثل معروفی که آن سبو شکست و آن پیمانه ریخت، و از آن‌جا که خود این مزدوران اعتقادی به اسلام ندارند، ایمان مردم غیور منطقه، عدالت رژیم جمهوری اسلامی و علاقه مردم به رژیم را به‌حساب نیاوردند و بدون دلیل مقبول‌العام، از طریق هوا و زمین به ایران حمله کردند. به‌طور کلی، منظور ما در این‌جا این است که اولاً واکنش اهالی بومی را در رابطه با هجوم و حمله عراق مشخص کنیم و ثانیاً برخوردی که نیروهای نظامی، ارتش و مردم داشتند، بررسی شود.

در مورد شروع جنگ باید گفت که قبل از حمله نظامی به‌خصوص حمله منظم و کلاسیک، مقدماتی لازم بود که به‌وسیله همان اقدامات اولیه می‌توان نوع و وسعت تهاجم را تخمین زد. در مورد ورود نیروی زمینی عراق به‌خاک ایران نیز مسأله به‌همین ترتیب بود. یعنی عراق دست به دو رشته اعمال درازمدت و کوتاه‌مدت زده بود.

عراق از مدت‌ها پیش جاده‌های تدارکاتی کنار مرز را مرمت و تقویت کرد و در مقابل آن خاکریزهایی احداث کرده بود که تردد خودروها و وسایل نظامی به‌طور غیرمشخص انجام می‌شد و قابل رؤیت نبود. همچنین پاسگاه‌های مرزی خود را تقویت کرده بود که این میزان فعالیت در شهریور [1359] و به‌خصوص نیمه دوم آن تشدید شد. تقریباً پس از تیراندازی‌های اولیه در دهه دوم شهریور درگیری نسبتاً شدیدی با ادوات زرهی در هفته آخر شهریور در پاسگاه‌های سمیده، فکه و رشیده آغاز شد. از طرف ما، پاسگاه‌های مرزی ژاندارمری فقط با تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران تقویت شده بود. در روزهای سی‌ام و سی‌و‌یکم شهریور 1359 درگیری رسمی نیروهای ما با ارتش مزدور عراق به‌طور وسیع آغاز شد که پاسگاه رشیده در ده کیلومتری شمال پاسگاه سوبله ویران شد.

درست در 31 شهریور که بمباران ناگهانی و سراسری شهرها و مراکز نظامی و اقتصادی ایران آغاز شد، پیشروی سریع و همه‌جانبه ‌نیروی زرهی عراق انجام گرفت. در محور اهواز‌ـ حمیدیه‌ـ سوسنگرد‌ـ بستان‌ـ سوبله تانک‌های عراقی به‌سرعت شروع به‌پیشروی کردند. در دو روز اول، پس از سقوط پاسگاه مرزی سوبله و همچنین پاسگاه بعد از آن به‌نام سعیدیه، بستان به‌طور بسیار ساده به‌تصرف عراقی‌ها در ‌آمد. حتی اهالی مؤمن آن نیز نتوانستند خود را به سوسنگرد و اهواز برسانند و عموماً در بستان باقی ماندند. نکته قابل تذکر این است که پاسگاه‌های مرزی که توسط برادران ژاندارمری اداره می‌شود، فقط قابلیت کنترل تردد را دارد و فاقد قدرت رزمندگی در برابر حمله نظامی و هجوم همه‌جانبه است. حتی با اضافه کردن چند تانک به‌عنوان پشتوانه روحی و یا قدرت رزمندگی، باز هم نخواهد توانست مقاومت کنند. چنان‌که چنین هم شد و تانک‌های کمی هم که در کنار بعضی از این پاسگاه‌ها قرار گرفته بودند، نتوانستند کاری از پیش ببرند. البته استعداد دشمن بیشتر از این حرف‌ها بود.

عراق در همان روزهای اول با یک تیپ کاملاً زرهی و تعداد زیادی نیروی پیاده در این محور باریک وارد شد. با این خصوصیت که احتیاط کاملی را نیز در پشت سر خود داشت. ارتش عراق پس از تصرف بستان از دو مسیر به‌پیشروی ادامه داد. یکی همان مسیر بستان‌ـ سوسنگرد‌ـ حمیدیه‌ـ اهواز و دیگری محور بستان به‌ارتفاعات مهم و استراتژیک الله‌اکبر بود. در هر دو محور به‌طور هماهنگ و با سرعت به‌اشغال منطقه ادامه دادند.

از لحـاظ جغـرافیایی، در شـمال سوسنگرد و تقریباً بـه‌مـوازات جـاده حمیدیه‌ـ بستان و فاصله متغیر حدود پنج کیلومتر، رودخانه کرخه از شرق به‌غرب جریان دارد. همین رودخانه مانع مهمی برای اتصال دو محوری بود که عراقی‌ها در اشغال خود داشتند. مفهوم‌تر این‌که عراقی‌ها از شمال و جنوب رودخانه به‌طرف شرق در حال حرکت بودند. پس از این‌که از بستان عبور کردند، با نیروهای مؤمن محلی و افراد نظامی پیاده خودی درگیری‌های جسته و گریخته‌ای داشتند که عامل سد کننده مهمی نبود.

تقریباً روز پنجم مهر عراقی‌ها پس از طی بیش از چهل کیلومتر از مرز سوبله و حدود 25 کیلومتر از بستان، در محور الله‌اکبر به روستای سبحانیه در شمال رود کرخه و شهر سوسنگرد رسیدند. و از سمت بستان نیز پس از گرفتن روستاهای معروف فنیخی و دهلاویه، از غرب به نزدیکی سوسنگرد رسیدند. در هفتم مهر 1359 سوسنگرد برای اولین بار به‌محاصره نیروهای عراقی در آمد. البته از روز قبل، شهر و اطراف آن شدیداً توسط توپخانه دور‌برد که عموماً 130 میلیمتری با برد حدود 27 کیلومتر بود، زیر آتش قرار گرفت. در روز دوشنبه هفتم مهر شدت این آتش بیشتر بود [ادامه یادداشت نیامده است]

کلمات کلیدی :
موسسه شهید حسن باقری، شهید حسن باقری، غلامحسین افشردی، دشت آزادگان، جاده های تدارکاتی

- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد

پایگاه نشر آثار شهید حسن باقری
  • فیلم

    یک انتخاب سخت

  • عکس

    باید دشمن را شناخت

  • صوت

    عشق اینجاست

حسن باقری به دلیل این‌که در محورهای مختلف اطلاعات‌ عملیات داشت اطلاعات را جمع‌بندی خوبی کرده بود و ارائه داد. حسن باقری یک گزارش شسته، رفته و کامل و دقیق نسبت به خطوط خودی و دشمن ارائه ... ادامه مطلب ...
حسن باقری به صورت سریع وارد سپاه شد و رفت یک حرکتی کرد. حرکت تندی که همان‌جا مشخص شد که این برادر یک آدم پر‌جوش و خروش است و خیلی دنبال مسائل می‌رود. ادامه مطلب ...