(یکشنبه) 20/2/1360
صبح ساعت پنجونیم حرکت کردیم و در قم صبحانه خوردیم. اطراف ملایر و نهاوند کمی گم شدیم و ناهار را رفتیم سپاه خرمآباد. حمید نوروزی آنجا بود. [نعمتالله] سعیدی را هم دیدیم و قدری صحبت کردیم. بعد من رانندگی کردم تا دزفول.
[علیرضا] عندلیب را دیدیم ولی [علی] صولتی و [غلامعلی] رشید نبودند.
[غلامعلی] آهوزاده فکر کرد [محمد] شیرازی [نیا] را آوردهام برای دزفول.
حساسیت زیادی داشت. بعد رفتیم شوش.
با [مجید] بقایی و [قادر] طهماسبی صحبت کردیم و چند تا عکس بود، دیدیم. من حال [سیداسماعیل] واعظی را توضیح دادم و چند تا عکس بود که دادم به [مجید] بقایی. سپس آمدیم. حدود هفت شب رسیدیم اهواز.
رحیم [صفوی] را دیدم و [عبدالحسین] مقدم را. با [عبدالحسین] مقدم مقدار زیادی راجع بهوضعش و سپاه دزفول صحبت کردیم.
گفتم که سپاه استان گیر کرده که تو را چهکار کند و در مورد این صحبت که محبت [سیداحمد] آوایی و سختگیری قانونی [عبدالحسین] مقدم وضع را چنین کرده است. مخالف بود و میگفت من قابلیت انعطاف دارم ولی برخورد مناسب با من نشده است.
هنوز اطلاعات دزفول [محمد] مینایی را قبول نکرده است. شب قرار بود برویم عکسهای هوایی را نگاه کنیم. دیر شد و نرفتیم. [حمید] معینیان رفت منزلشان. شب مهدی [کیانی] اهواز بود.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد