14/1/1361
صحبت با فرمانده تیپ یک مکانیزه لشکر یک و معاون وی
فرمانده سردار [علی] بهاءالدین از پنج ماه پیش فرمانده تیپ یک شد. خضر عزیز محمد فرمانده گردان 3 تیپ یک.
تیپ یک در تصرف پاسگاههای مرزی در مهر 1359 شرکت داشت و قصد داشت که جاده شوشـ اندیمشک را قطع کند. وقتی مقاومت شد، گفتند موضع دفاعی بگیرد. اولین درگیری شدید در 25/1/60 در شوش بود که ایران تمام توپخانههای خودش را جمع کرد و پس از اجرای آتشتهیه حمله شد، بهطوری که گروهانهای در خط هم سقوط کرد (آتش دقیق بود).
پیشروی تانکهای عراق از روستای شلیبیه (سیسیان) شروع شد ولی خسارت دیدند.
حمله بیشتر روی گردان یک و 3 بود و تیپ حدود پنجاه درصد خسارت دید. تانکهایی که پاتک کردند، از گردانهای قرطبه و اندلس و خود گردان یک تانک تیپ بودند. در آن درگیری حدود 25 تانک و یک هلیکوپتر منهدم شد. سرهنگ محمد احمد فرمانده تیپ یک کشته شد، در اثر ترکش خمپاره. یک بسیجی که اسیر شده بود، گفت که 1500 یا 2000 نفر در حمله بودهاند. از نظر نظامی حمله ما را حدود دو تیپ قلمداد کردیم.
نظر فرمانده گردان 3 این بود که تیپ شکست خورد و برای بازسازی بهعقب برگشت. هر گردان حدود نود نفر کشته داد.
توپخانه دقیق بود و جناح راست ما خالی بود. بعد پوشاندیم. تیپ یک هجده نفر اسیر دادند.
حمله بعدی در 31/2/60 بود. فرق حمله این بود که آتشتهیه نداشت. حمله باز هم به گردانهای یک و 3 بود و ما انتظار چنین حملهای را نداشتیم و از راست و چپ حمله شد. وضع زمین طوری بود که ما دید نداشتیم. ضمناً نفهمیدیم که تک اصلی کجا بوده است. هر گردان حدود 120 نفر کشته داد و سی درصد تیپ تلفات داشت. در لشکر فکر نمیکردیم که اینها خطر مهمی باشد.
حمله بعدی که در کرخهکور در مردادماه بود، تیپ یک با تیپ 19 شرکت کردند. با اینکه آشنایی با زمین نبود و شب هم بود، نیرو را چندین کیلومتر پیاده بردیم و حدود سه کیلومتر از کرخه به بالا که آمدیم، به یک خاکریز تیپ 43 رسیدیم ولی خالی بود و بهخاکریز بعدی که رسیدیم، آتش شدید بود.
از فرمانده تیپ پرسیدیم آیا از حمله اطلاع داشتید؟ گفت بله، از بیرقها و اتومبیلهای تویوتا.
گفتیم پس چرا مقاومت نکردید. گفت میدانستیم ولی کاری نمیتوانستیم بکنم. از ساعت حمله اطلاع نداشتیم و حوالی روزها را میدانستیم. اطلاعات ما حکایت میکرد که بیشتر در منطقه لشکر یک حمله خواهد شد لذا ما برای اینکه سازماندهی را بههم بزنیم، حمله کردیم ولی بعد دیدیم که این هجوم نتیجهای نداشت. البته قصد ادامه عملیات نیز نبود.
پرسیدیم چرا فقط بهمنطقه لشکر 10 حمله شد و همزمان حمله نشد. گفت از نظر نظامی بهتر است که نیرو را یکجا جمع کنیم و حمله کنیم تا اینکه پخش شود. پس از اینکه لشکر 10 از بین رفت، لشکر یک میخواست در مواضع خودش بماند و بهخصوص حتی پس از سقوط رادار هم تیپ یک مقاومت میکرد.
خبر سقوط رقابیه کاملاً نرسیده بود و بیشتر منتظر بودیم که رقابیه گرفته شود و فرق این حملات شما با حملههای قبلی، استمرار حمله بود که زخم را درازمدت کرد و بعد از هر حمله صبر نمیکردید. این خیلی مهم است که استمرار داشته باشد. البته بعد از سقوط رادار حدود ساعت 8 صبح بود که دستور عقبنشینی داده شد. ساعت 30/7 صبح تلفن قطع شد و تا زمان عقبنشینی نیز نمیدانستیم که رادار سقوط کرده است.
دیده شد که هجوم از منطقه لشکر 10 انجام شد و حدود ساعت نُه صبح روی رادار با نفربر فرماندهی اسیر شدم. تا آخرین لحظه تماس مخابراتی برقرار بود.
حمله جداً گسترده بود. بهنظر من سبب پیروزی، ارتش نبود و سپاه و بسیج بود و عامل نیروی پیاده بود. خیلی وقت است که سپاه در حملات است ولی در این حمله بسیار فعالانه بود. این را ما میدانیم که اهداف اولیه را سپاه میگیرد و سپس ارتش برای تثبیت آنها اقدام میکند. اطلاعاتی داریم که سپاه تیپ و گردان دارد ولی هر گردان چند نفر است، نمیدانیم. این را میدانم که پاسداران و بسیج داوطلبانه میآیند و تعداد اخیر سپاه یکصد و ده هزار نفر است. از جیشالشعبی برای حفاظت جاده و غیره استفاده میشود و تعدادی هم برای کمبود نفرات واحدها ولی اثر آنچنانی نداشته است. تعداد جیشالشعبی 300 الی 350 هزار نفر است. موضع دفاعی بعدی برای عراق فکه است که مسلط میباشد. اثر تیپهای جیشالشعبی بیشتر تبلیغاتی است تا غیر از آن.
14/1/1361
صحبت با خطاب عمر نجم خطاب، رییس ستاد تیپ 12 زرهی و فرمانده تیپ 60 زرهی
تیپ 12 زرهی در تصرف بستان شرکت داشت و بعد به چنانه و بعد هم بهمنطقه سابله رفت. یک گردان مکانیزه از تیپ 10 زرهی از طریق رمیم، بستان را تصرف کرد.
در هجوم اولیه بهطرف سوسنگرد فقط تیپ 43 و 35 شرکت داشتند و پس از آن تیپ 12 را از کوت آوردند در چزابه که مقر لشکر 9 بود. در حمله لشکر 3 فقط تیپ 6 یا 8 و تیپهای 44 و 33 پیاده بودند و گردان تانک سیف. موفق فرمانده گردان پیاده تیپ بود.
مقر متحرک تیپ 60 زرهی در سه کیلومتری شمال جاده و شش کیلومتری غرب امامزاده عباس و مقر اصلی در جنوب جاده عینخوش بود.
افسران عراقی چون حالت سیاسی جنگ را حس نمیکنند، عمدتاً از تصمیمگیریهای فرماندهی ارتش ناراضی هستند. این فرد میگفت چه احتیاجی بود که اینگونه آرایش میگرفتیم. اگر آرایش در دوسلک بود، هم شهرها زیر برد توپخانه نبود و مواضع دفاعی هم محکم بود.
چارچوب لشکرهای عراق
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد