15/1/1361
صحبت با نزار صاحب کاظم
پرسیدم کجا درس خواندهای. گفت فارغالتحصیل دانشگاه نظامی هستم. دو یا سه سال دوره اول است که ستوان2 فارغالتحصیل میشود. پس از اینکه سروان شد، یک دوره سه ساله است که ستاد میباشد. پس از آن دو، دوره یک ساله دانشگاه جنگ و دانشگاه دفاعالوطنی که فقط افراد مورد اطمینان را میفرستند و یا دورههای خارج از کشور. در دوره دو ساله تاکتیکها و مانورها و وظایف یگانها گفته میشود.
تیپ 14 در اول درگیری دو گردانش در دزفول (لشکر 10) و دو گردانش در سوسنگرد بود. گردان تانک نبوخالنصر تیپ 14 نیز در سوسنگرد بود که فرماندهاش زخمی شد.
پرسیدیم آیا میدانستید جنگ شروع میشود. گفت اطلاع داشتیم ولی فکر نمیکردیم به این زودی باشد. حدود بیست روز قبل از شروع جنگ بود که ما از طریق تبلیغات رادیویی و درگیریهای مرزی فهمیدیم که جنگ شروع خواهد شد. ولی در 22/8/80 به ما گفته شد که جنگ است.
مقر اصلی لشکر 3 در شلمچه بود و مقر متحرک در دو کیلومتری غرب کارون بود. من در اول جنگ نبودم ولی شنیدم که یک گردان از تیپ 13 تابع لشکر 8 از بهمنشیر عبور کرد ولی وقتی زده شد، برگشتند.
زیاد یادم نیست ولی لشکر 3 بهطرف کارون آمد و تیپ 33 نیروی مخصوص و یک گردان مکانیزه از تیپ گارد جمهوری و تیپ 113 پیاده از لشکر 11 و نیروهای کماندو لشکر 2 بهطرف خونینشهر رفتند و تیپ 26 نیز با لشکر 3 بود که بهطرف کارون رفتند.
در مورد حملات بزرگ، طرح از ستاد نیرو میآید ولی در حملات کوچک طرح حمله را لشکر تهیه میکند، البته بعد از اینکه لشکر نسبت به مأموریت توجیه میشود. در حملات بزرگ جهتها را نیرو تعیین میکند. در حمله خونینشهر، سرلشکر عبدالرحمن عبدالواحد (معروف به عبدالرحمان سیساب) مسؤولیت حمله را داشته است.
فرمانده لشکر قبلاً قدوری جابر محمود بود که بعد از عملیات آبادان (ثامنالائمه) درجه سرلشکری گرفت! و بهقصر جمهوری رفته و الان جواد اسعد [شیتنه] فرمانده لشکر 3 میباشد.
مأموریت واگذاری به لشکر 3 عبور از خونینشهر و گرفتن پل آبادانـ خونینشهر و از سوی دیگر عبور از کارون و قطع جادههای آبادانـ اهواز و آبادانـ خونینشهر و قطع جاده خسروآباد بود که تمام راههای مواصلاتی آبادان را قطع کنیم و دو شهر سقوط کند.
پرسیدیم چرا داخل شهر خونینشهر شدید؟ گفت این کار یک اشتباه بود. ضمن اینکه موضوع بیشتر سیاسی بود تا نظامی و میخواستند اعلام کنند که محل مهمی را از ایران اشغال کردهاند. قرار بود که از شلمچه و پلنو وارد شوند و نمیدانم تلفات چقدر بود ولی احتمالاً حداقل سیصد کشته و پانصد زخمی بود.
مسؤول عملیات خونینشهر عبدالرحمن بود و مسؤول عبور از کارون لشکر 3 که این عملیات را سپاه بهفرماندهی اسماعیل تایه نعیمی هدایت میکرد. سپاهها مستقیماً با دایره عملیات نیروهای مسلح تماس دارند که این دایره مسؤول ارتباط فرماندهی نیروهای مسلح با سپاهها میباشد که رییس آن سپهبد عبدالجبار اسدی است که قبلاً فرمانده سپاه 2 بوده است و سپهبد جسام جبوری، مشاور نیروی هوایی صدام است.
پرسیدیم آیا عبور از کارون و داخل شدن در خونینشهر موفق بود یا نه. گفت که هنگام عبور از کارون بهمقاومتی برخورد نکردند و فکر نمیکردند که احتیاج بهپیاده باشد ولی فقط در عبور از بهمنشیر تعدادی کشته و اسیر دادند و آن موقع معلوم شد که دو تیپ پیاده دیگر نیز احتیاج است. بهطور کلی مسأله عبور از بهمنشیر بهتنهایی نبود بلکه بستن جاده خسروآباد نیز مطرح بود. ارتش عراق بیشتر زرهی است تا پیاده و اکنون فهمیدیم که بهپیاده بیشتری احتیاج داشتیم. احتمالاً یک گردان تانک (حسن) از تیپ 26 بهطرف خونینشهر رفت.
گفتیم چرا حرکت را ادامه ندادید. گفت تلفات انسانی ارتش در خونینشهر زیاد بود، لذا نمیخواستیم درگیر جنگ شهری بشویم. این بود که دیگر ادامه پیدا نکرد.
گفتیم چرا از اروندرود ادامه ندادید. گفت این کار مشکل بود. علت اینکه عراق در شرق کارون باقی ماند، بیشتر لجاجت بود و یک مسأله سیاسی. از لحاظ نظامی درست نبود. از آتش توپخانه پرسیدیم. گفت ماندن نیروها اشتباه بود و حدود سی الی چهل نفر کشته و زخمی داشتیم.
راجع بهحمله خردادماه میگوید، من نبودم ولی میگفتند که حمله غافلگیرانه بوده و خیلی اسیر گرفتند ولی شما عملیات را ادامه ندادید. بعد از اینکه عملیات شرق کارون پایان گرفت، تیپ 26 به لشکر خودش برگشت. آرایش عراق در آبادان یک ماه قبل این بود که گردان یک تیپ 44 در بین کارون و جاده در منطقه دارخوین بود و در شرق جاده آسفالته دارخوین، بهترتیب گردانهای مکانیزه تیپ 8 و احتیاط منطقه گردان 3 تانک تیپ 8 مکانیزه بود. گردان صلاحالدین هم در اطراف نهر شادگان بود و دو گردان از تیپ 44 در فیاضیه بودند و بقیه منطقه بهترتیب گردان تانک مقداد در ایستگاه12 و سیفسعد در ایستگاه7 و گردان خالد در جبهه ماهشهر و گردان یرموک احتیاط بودند. در آخر گردان یک تیپ 6 را با یک گردان پیاده از تیپ 113 عوض کردند. بهعلت حجم آتش توپخانه، مقر تیپ 44 در پشت شرکت کشتیسازی بود و مقر تیپ 8 در حوالی مارد و مقر تیپ 6 در شرق جاده آسفالته بود.
پرسیدیم آیا از حمله آبادان [عملیات ثامنالائمه] اطلاع داشتید. گفت اطلاع دقیق نداشتیم و فقط ساعت یازده شب از بغداد اطلاع دادند که امشب احتمالاً حمله میباشد و ما فقط توانستیم بهفرماندهان تیپها اطلاع دهیم.
پرسیدیم منبع خبر چه بوده. گفت نمیدانم. استخبارات کل ارتش بود و بهنظر من بیشتر روی استراقسمع کار میکنند و احتمالاً منبع خبری در ایران دارند.
استتار نیروهای ایرانی خوب بود و ما متوجه نشدیم. البته خبر را یک ساعت و ربع قبل از حمله به تیپها دادیم و آنها هم بهخطوط مقدم اطلاع داده بودند. اول تیپ 6 اطلاع داد و بعد تیپ 8 و بعد تیپ 44 و آتشتهیه شدید بود و ما یقین کردیم که حمله میباشد.
دستور لشکر پس از اطلاع از حمله این بود که مقاومت کنند و به گردان یرموک و القعقاع (در غرب کارون بود) دستور حرکت و عمل داده شد و به یک گردان از تیپ 420 نیز که در منطقه اروند بود، دستور حرکت داده شد.
گردان یرموک ابتدا بهطرف مواضع تیپ 8 رفت و یک گروهانش به تیپ 6 مأمور شد و گردان القعقاع حدود ساعت دوونیم شب عبور کرد. ارتباط تلفنی تیپ 8 یک ساعت بعد از عملیات قطع شد و ارتباط با تیپ 6 پس از دو ساعت قطع شد. دود آتش شدیداً از عملکرد هواپیما و هلیکوپتر جلوگیری میکرد. اینطور که ما میدانیم، تأثیر زیادی روی پیادهها نداشت. البته ما خبر دقیقی نداشتیم.
بین ساعت نُه تا ده صبح عملیات، یک گردان مکانیزه از تیپ 10 از کارون عبور کرد ولی باز هم نتوانست کاری انجام دهد. فرمانده تیپ 8 ساعت شش و فرماندهی تیپ 6 ساعت هشت و فرمانده تیپ 44 حدود ساعت هشت صبح عقبنشینی کردند. فقط تیپ 8 بدون اجازه عقبنشینی کرد و دو نفر دیگر با اجازه فرمانده لشکر عقبنشینی کردند. حدود 1000 مجروح تخلیه شد و حدود سه هزار و اندی کشته و اسیر و 500 جیشالشعبی کشته و اسیر شدند.
لشکر فکر میکرد که عملیات ادامه پیدا میکند و 5 تیپ زرهی (10 زرهی، 17 زرهی، 16 زرهی، گارد جمهوری و ...) را در غرب کارون آماده کرد ولی وقتی دیدیم شما پل را منهدم کردید، فهمیدیم که قصد عبور ندارید.
120 الی 140 تانک و بههمین تعداد نفربر در این عملیات از بین رفت. نقطه ضعف حمله باقی ماندن یک پل بود که منهدم نشد و نقطه قوت این بود که درگیری همهجانبه بود و توپخانه و نیروی احتیاط نمیدانستند در کجا تمرکز پیدا کرده و عمل کنند. در آن حمله بین چهار تا شش نفر اسیر گرفتند. ما میدانستیم که لشکر 77 است، با پاسداران که حدود ده هزار نفر بوده است. فرمانده گردان بهفرمانده تیپ و فرمانده تیپ بهفرمانده لشکر و فرمانده لشکر بهفرمانده سپاه و فرمانده سپاه به صدام و صدام بهمردم، همه دروغ میگویند تا یکدیگر را توجیه کنند.
در مورد حمله آبادان گفت هر موضعی یک راه و نقطه حیاتی دارد که اگر آن سقوط کند، دیگر موضع از دست خواهد رفت و در منطقه آبادان مسأله پلها بود که شما حمله کردید و حمله قبلاً طرحریزی شده بود و لشکر 77 این کار کرده است.
گفتیم فکر نمیکنی که سپاه هم در طراحی شرکت داشته. گفت مسایل نظامی از دو راه بهدست میآید: اول علم و دوم تجربه. هیچ کدام را سپاه بهعلت عمر کوتاهش ندارد و من نمیتوانم نظر بدهم.
در مورد عقبنشینی جنوب جاده ماهشهر، علت این بود که آتش زیادی روی منطقه اجرا میشد و علت ماندن در جنوب ماهشهر بستن جاده بود که با ماندن در یک کیلومتری جنوب جاده هم بهدست میآمد. این بود که عقبنشینی کردیم.
راجع بهمنطقه بصره میگفت فقط دو پل تنومه و بصره روی دجله وجود دارد. عرض دجله 150 الی200 متر است و امکان پل زدن هم میباشد. حدود بیست کیلومتر شمال بصره نخلستان وجود دارد که مانع عبور برای تانک میباشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد