چهارشنبه 15/6/57
بعد از صبحگاه و صبحانه، گفتند دیپلمهها جمع شوند برای تقسیم. 14 نفر قصرشیرین میخواست که عدهای رفتند. 6 نفر ایلام میخواست، 6 نفر هم کرمانشاه که دو تای آن سفارشی بود. یک نفر هم برای رانندگی رفته بود، ماند سه نفر که دو نفر هم منشی زرنگی کرد و قبلاً دیده بودنش. یک نفر هم ارشد بود. من اجباراً ماندم جزو ایلام. ساعت یکونیم حرکت کردیم، ساعت پنج رسیدیم ایلام. بردند هنگ ایلام. محیط بستهتر از سراب نیلوفر بود.
یک نفر مشهدی آنجا بود که آمد گرم گرفت و چون جا نبود، راهرویی را به ما نشان داد که شب را آنجا بخوابیم. پسر خوبی بود. از قرار معلوم، میگفتند اینجا باید یک ماهی بمانید و پاسداری بدهید تا تقسیم شوید. هنوز دیپلمهها و عادیهای ماه قبل آنجا بودند. یک نفر هم بچه تهران و یک شمالی هم پیدا شد که رفیق شدیم. شب را بالاخره خوابیدیم.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد