غلامرضا احمدی[1]:
من در مرداد سال 60 به عنوان خدمتگزار نیروهای خراسانی وارد منطقة جنوب شدم. میدانداری حسن باقری و سن و سال کم او هر بینندهای را به خودش جذب میکرد. او در ترکیبی که جنگ را فرماندهی و مدیریت میکردند، جوانترین و پختهترین بود. موقعی که به جلسه میرفتیم او جلب توجه میکرد. آشنایی ما کمکم ادامه پیدا کرد، تا اینکه به عملیات طریقالقدس رسیدیم. من در آن عملیات مسؤول محور بودم. راهکار و شناسایی معروف او در ارتفاعات میشداغ و منطقة رملی در همین عملیات انجام شد. حسن باقری همراه همرزمش، آقا رشید، جزء دو شخصیت برجستة طراحی این عملیات بودند.
محور شرق بستان و غرب ارتفاعا
غلامرضا افشردی:
خیلی دنبال مسائل فامیلی بود. همیشه سعی داشت در مناسبات فامیلی شرکت کند. برای خودش این را یک وظیفه میدانست. سعی میکرد از مشکلات فامیل باخبر بشود و تا آنجا که میتوانست، مشکلاتشان را حل کند. خیلی به پدر و مادرش احترام میگذاشت. روابطش با آنها خیلی دوستانه بود و مسائلش را با آنها در میان میگذاشت. مقید بود هر حرکتی که میکند آنها را در جریان بگذارد. هر سال در مسجد قائمیه جشن مفصلی برای نیمه شعبان برپا میشد و او ما را برای شرکت در جشن و چراغانی تشویق میکرد. جشن نیمه شعبان در آنجا فقط یک شب نبود، یک هفته زمان میبرد. او کارهای فرهنگی میکرد
غلامرضا قاسمی[1]:
اولین آشنایی من با حسن باقری در تاریخ 1359/7/3 بود. در دفترم نشسته بودم که دیدم جوانی بههمراه آقای داود کریمی و آقای [یوسف] کلاهدوز وارد دفتر شدند. حسن باقری خود را افسر اطلاعاتعملیات سپاه معرفی کرد و برایم از علاقمندیاش به ارتباط با ارتش گفت. پس از آن، باهم در مورد مسائل و وضعیت نظامی منطقه صحبت کردیم. در همان جلسه، متوجه شدم که او در مسائل نظامی استعداد فوقالعادهای دارد. بعد از آن، مرتب به دفترم میآمد و ارتباطمان روزبهروز بیشتر میشد. من با حسن باقری همشهری بودم و بیشتر به زبان آذری باهم صحبت میکردیم. واقعاً جوان لایق، فهمیده و ارزشمندی بود.
غلامعلی رشید:
به هنگام ارایة نهايي بحثها از سوي دو گروه طرحريزي ارتش و سپاه، در قرارگاه فرماندهي مشترك ارتش و سپاه متأثر از اين شناساييها، سپاه پيشنهاد تك احاطهاي يك طرفه را ارایه نمود. به اين ترتيب كه با استفاده از اين رملها، در اولين دقايق حمله به خطوط مقدم دشمن، همزمان نيرويي از سپاه و ارتش به عمق و عقبة اصلي دشمن در چزابه تك نمايد، عقبة دشمن را ببندد و مانع مقاومت دشمن شده و او را وادار به تسليم كند. حسن باقري براي اجراي اين امر در شناساييها تا تنگه چزابه و عقبة دشمن پيش رفته بود.[1]
او ابتدا به گروههای شناسایی تیپ 14 امامحسین(ع) و گروههای شناسایی منطقه 4(بچههای قدیمی
فتحالله جعفری:
بعد از عملیات ثامنالائمه یک تعداد نفربر را به منطقة اللهاکبر بردیم و در رملها آزمایش کردیم که ببینیم چهقدر میتوانند حرکت کنند. دو اشکال وجود داشت؛ یکی اینکه ما وقتی به دامنه تپهها میزدیم، شنی نفربر پاره میشد. چون وزن نفربر 14 تن است. البته اگر از لابهلای تپهها حرکت میکردیم اینطور نمیشد. قبل از عملیات، مهندسی جهاد؛ سیدتقی رضوی، سیدمحمد لالهزار و ابوالفضل حسنبیگی در خصوص این جاده در سوسنگرد جلسهای داشتند. حسن باقری در روی زمین، ابوالفضل حسنبیگی مسؤول جهاد سمنان را توجیه کرد که یک جاده از اللهاکبر تا منط