1051
0
روزنوشت
26 اوت 1978/ 21 رمضان 1398/ شنبه 4/6/57
صبح ساعت هفت رسیدیم نقده، رفتیم مسافرخانه.
878
0
روزنوشت
یکشنبه 19/6/57
امروز بعدازظهر نامۀ همه را دادند و قرار شد همه بروند. من عصر رفتم، نامهام را بردم گروهان و بهفرمانده گروهان هم گفتم که گواهینامه رانندگ ...
ادامه مطلب ...
937
0
روزنوشت
دوشنبه 20/6/57
تا ساعت 9:30 هنوز صبحانه نیاورده بودند ولی راحتتر از گروهان بود. شبی حدود چهار ساعت نگهبانی و بقیهاش خواب. بیکار بودم. نامۀ بلندبالایی ...
ادامه مطلب ...
1019
0
روزنوشت
سهشنبه 21/6/57
صبح حدود 11 آمدند، همۀ نگهبانها را جمع کردند. رفتیم. بچهها داشتند میرفتند. نامهها را فرستادم و تلفنی هم بهمنزل ...
ادامه مطلب ...
1038
0
روزنوشت
چهارشنبه 22/6/57
امروز هم نگهبان تپه خرگوشان بودم. نامهای برای گروهبان بابایی در جلدیان نوشتم. عصر خیلی ناراحت بودم ولی کاری نمیشد انجام داد. باز خوب ...
ادامه مطلب ...
810
0
روزنوشت
پنجشنبه 23/6/57
فعلاً که تپه خرگوشان هستم. صبح تا ساعت ده خوابیدم. صبحها، دو روز است، با آب نسبتاً گرمی که استخر اینجا دارد، دوش میگیرم و خوب اس ...
ادامه مطلب ...
829
0
روزنوشت
جمعه 24/6/57
امروز درست 4 ماه است که ما را از تهران آوردند برای خدمت. از صبح خبری نبود. مسأله نجس و پاکی، سخت حال مرا گرفته و کلافه کرده است. ظهر ناهار هم نخوردم، ...
ادامه مطلب ...
860
0
روزنوشت
شنبه 25/6/57
ساعت 7:30 در خراسان زلزله سختی رخ داد. نامهای برای حمید [ بنیاحمدی ] نوشتم و نامهای هم برای [ مهدی ] احتشامی. از ساعت 9 شب هم ...
ادامه مطلب ...
831
0
روزنوشت
یکشنبه 26/6/57
روزگار عادی است و خبری نیست. هنوز نگهبان تپه خرگوشان هستم. این طور که از قرائن برمیآید، تا آمدن سربازهای عادی همدوره ما، همین جا هستم. ...
ادامه مطلب ...
840
0
روزنوشت
دوشنبه 27/6/57
خبری نبود. عادی بود ولی روز شنبه زلزله سخت و عجیبی در طبس شده. برای اولین بار با لباس ارتشی عکس انداختم، در تپه خرگوشان، با تفنگ ام یک.
...
ادامه مطلب ...
504
0
روزنوشت
سهشنبه 28/6/57
ساعت هفتونیم صبح راننده جیپ آمد که بیا ماشین تحویل بگیر. رفتیم گروهان، نشد و قرار شد فردا یا چند روز دیگر یک ماشین تحویل من بدهند. تا ش ...
ادامه مطلب ...
551
0
روزنوشت
چهارشنبه 29/6/1357
نامهای برای بتول نوشتم و عکس را برایش فرستادم و میخواهم که پست سفارشیاش کنم. نامه را دادم بهیکی که ببرد سفارشی کند. برد ...
ادامه مطلب ...
919
0
روزنوشت
پنجشنبه 30/6/1357
خبری نبود. هنوز نگهبان تپه خرگوشان هستم. کمکم وضع برایم عادی شده و نسبت بهروزهای اول کمتر ناراحتم. شب کافیمیت با قهوه خوردم و ...
ادامه مطلب ...
998
0
روزنوشت
جمعه 31/6/1357
ظهر رفتیم در استخر تپه آبتنی کردیم. چسبید، بد نبود. نامهای برای [ اصغر ] مهریزاده نوشتم. روحیه خواندن دعایی و در این حدود نیست ولی نسبت ...
ادامه مطلب ...
943
0
روزنوشت
شنبه 1/7/1357
صبح یک ربع به ده مانده بود که صبحانه آوردند. داشتیم صبحانه میخوردیم، حدود دهونیم بود که بهروز اشگذری، همان پسر شهری ک ...
ادامه مطلب ...