شهید

شهید باقری

شهید حسن باقری

حسن باقری

سردار

پایگاه نشر آثار,دفاع مقدس

فرمانده

اطلاعات عملیات

موسسه شهید حسن باقری

غلامحسین افشردی

یادداشت های شهید حسن باقری
نرم افزار چندرسانه ای معجزه انقلاب
مستند آخرین روزهای زمستان
کتاب روزنوشت
کتاب یادداشت ها
عملیات والفجر مقدماتی
عملیات مولای متقیان
یادگاری
  • باید به خود جرأت داد .... ... شهید حسن باقری
  • برادران علی‌الخصوص فرماندهان مسئول توجه داشته باشندکه کنترل زبان خود را در دست گیرند تا لازم نشده است مطلبی را نگ ... شهید حسن باقری
  • هرگز نباید به دشمن آسایش فکری داد تا بتواند طرح‌ریزی کند؛ باید متکی به تخریب ابتکار عمل دشمن قبل از وقوع هر حمله& ... شهید حسن باقری
  • فرماندهان با برنامه‌ریزی صحیح اوقاتی را برای سخنرانی و صحبت کردن برای نیروهای خود اختصاص بدهند تا حجت را تمام کرد ... شهید حسن باقری
  • یکی از بزرگ‌ترین اشکالات که در کار ما وجود دارد این است که فرماندهان کمتر با افراد و نیروهای خود تماس می‌گیر ... شهید حسن باقری
  • بی‌تعارف بگویم؛ آن نیرویی که نمازش را اول وقت نمی‌خواند، خوب هم نمی‌تواند بجنگد. ... شهید حسن باقری
  • شکست وقتی است که ما وظیفه‌مان را انجام ندهیم. ... شهید حسن باقری
  • اگر شهید نشویم هیچ جوابی نداریم که در روز قیامت بدهیم. ... شهید حسن باقری
  • مگر نه این بود که وقتی در صحنه جنگ از حضرت علی‌ابن‌ ابیطالب مسأله نماز می‌پرسند جواب می‌دهد و در ا ... شهید حسن باقری
  • تا زمانی که این بانگ الله‌اکبر هست مبارزه هم هست، تا زمانی که ظلمتی هست تا زمانی که کفر هست مبارزه هم هست شکلش فر ... شهید حسن باقری
پایگاه نشر آثار شهید حسن باقری
احمد حسین افشردی
361
0
حمام
احمدحسین افشردی[1]: آن‌ روز تعطیل بود و من خانه بودم. اخوی حمام رفته بود. ما آن موقع در خانه‌مان حمام نداشتیم. دم در نشسته بودم. ابتدای خانه‌های قدیم تهران عمدتاً پله داشت. روی پلة دم در نشسته بودم که دیدم از سرکوچه می‌آید و ساک حمام به دست دارد. پرسیدم: «داداش کجا رفته بودی؟» گفت: «رفتم حمام.» گفتم: «تو با این سرِ شکسته چه‌طور رفتی حمام؟» گفت: «رفتم بخیه‌ها را کشیدم، ببین.» دیدم رفته با رطوبت حمام، دانه دانه بخیه‌ها را کشیده. با این کار نیمه‌پزشکی که خودش انجام داده بود، فردایش به جبهه برگشت. منتهی دو سه هفته سردردهای مزمن اذیتش می‌کرد
پایگاه نشر آثار شهید حسن باقری
اسماعیل علوی یگانه
218
0
تهیه خبر توسط حسن
اسماعیل علوی‌یگانه: در شرایط اول انقلاب موضوع فعالیت گروهک‌ها، اخبار لانۀ جاسوسی و خبرهایی که در اطراف دانشگاه تهران اتفاق می‌افتاد، از مهم‌ترین موضوعات روز بود. افشردی معمولاً هر روز یک خبر اختصاصی داشت. افراد و منابع خبری متعددی داشت که از کردستان، ترکمن صحرا و حول‌وحوش دانشگاه به او زنگ می‌زدند و خبر دست اول می‌دادند. سردبیر و شورای سردبیری آن‌ موقع‌ روزنامه آقایان مهندس  موسوی، غلامرضا آقازاده، علیرضا بهشتی [شیرازی][1] و [محمدحسن] زورق بودند. سرمقاله‌هایی که شکل می‌گرفت، تجزیه و تحلیل مسائل و خط کلی روزنامه بر پایۀ همین خبرهایی بود که او نقش اصلی را در کسب آن‌ها داشت.
پایگاه نشر آثار شهید حسن باقری
بتول افشردی
269
0
دوست خوب
خواهر: یکی از خصوصیاتی که ما را به غلامحسین وابسته کرده بود، محبتش به اطرافیان بود. خیلی با محبت بود؛ چه برای من، چه برای خانواده‌ام و چه برای اطرافیان. هیچ‌وقت کمبود خواهر را حس نکردم. دردودل که می‌کردم مثل یک دوست، خوب گوش می‌داد و هر کاری که از دستش برمی‌آمد کوتاهی نمی‌کرد. این باعث شد هر اتفاقی که در زندگی‌ام می‌افتاد، اول به او می‌گفتم. زمانی که در جلدیان[1] بود، در یکی از نامه‌ها برای من نوشت که: الان دارم به تو فکر می‌کنم و می‌نویسم که دلم برای خواهرم تنگ شده ولی دوست ندارم گریه کنم، چون گریه در اینجا نشانة عجز و ناتوانی است. همیشه شروع نامه‌هایش با جمله به نام خدا و ی
پایگاه نشر آثار شهید حسن باقری
بهرام محمدی فر
406
0
مصاحبه با مفتی زاده
بهرام محمدی‌فرد: یک‌بار با افشردی به سنندج رفتیم. می‌خواست با مفتی‌زاده[1] مصاحبه بکند. سوار یک هواپیمای سی-130 شدیم. مجید حدادعادل[2] هم همراه ما بود. هواپیما نمی‌توانست بنشیند. دمکرات‌ها و کوموله‌ها فرودگاه را با خمپاره می‌زدند. هواپیما دو سه بار چرخید، می‌خواست برگردد ولی بالاخره به‌سختی نشست. افشردی با یک نفر هماهنگ کرده بود که وقتی پیاده شدیم ما را به خانه مفتی‌زاده ببرد. او با مفتی‌زاده مصاحبه کرد.[3] تعداد زیادی شهید شده بودند و قرار بود فردای آن روز تشییع بشوند. از خانۀ مفتی‌زاده آمدیم بیرون و با افشردی و مجید حدادعادل توی خیابان قدم می‌زدیم. یادم هست، افشردی می&
پایگاه نشر آثار شهید حسن باقری
پرویز شریف
242
0
کلاه کشی
پرویز شریف: یادم هست با حسن باقری به تپة کوچک‌تری که پایین نبعه و دست خودمان بود رفتیم. من همیشه کلاهِ کشی بر سر می‌کشیدم، آن روز قبل از حرکت، حسن کلاه آهنی یکی از نیروها را از سرش برداشت و روی سر من گذاشت. گفتم: "لازم نیست، نمی‌خواهد." گفت: "سرت کن." از بالای خاکریز خودمان رفتیم تا موقعیت عراقی‌ها را نگاه کنیم. در همین حین یک تیر به کلاه من خورد که اگر حسن باقری آن را به زور سرم نمی‌گذاشت شهید شده بودم. همان‌جا به شوخی به من گفت: "دیگر جانت را مدیون منی." سپس با حالت جدی ادامه داد: "از این ‌به‌بعد، هر کدام از ما که زنده ماند یاد همدیگر بکنیم." حسن
  • فیلم

    یک انتخاب سخت

  • عکس

    باید دشمن را شناخت

  • صوت

    عشق اینجاست

حسن باقری به دلیل این‌که در محورهای مختلف اطلاعات‌ عملیات داشت اطلاعات را جمع‌بندی خوبی کرده بود و ارائه داد. حسن باقری یک گزارش شسته، رفته و کامل و دقیق نسبت به خطوط خودی و دشمن ارائه ... ادامه مطلب ...
حسن باقری به صورت سریع وارد سپاه شد و رفت یک حرکتی کرد. حرکت تندی که همان‌جا مشخص شد که این برادر یک آدم پر‌جوش و خروش است و خیلی دنبال مسائل می‌رود. ادامه مطلب ...
  • گزارش روزانه
  • روز نوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • یادداشت ها
  • یادداشت ها
  • یادداشت ها
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • یادداشت ها
  • یادداشت ها
  • گزارش روزانه
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روز نوشت
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • یادداشت ها
  • یادداشت ها
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • روزنوشت
  • یادداشت ها
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • روزنوشت
  • یادداشت ها
  • یادداشت ها
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • یادداشت ها
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • یادداشت ها
  • یادداشت ها
  • روز نوشت
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • یادداشت ها
  • یادداشت ها
  • یادداشت ها
  • 16 دی سالگرد شهدای مظلوم هویزه
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • یادداشت ها
  • یادداشت ها
  • روز نوشت
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • یادداشت ها
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • روزنوشت
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه
  • گزارش روزانه